مهر ماه سه سال و چهار ماهگی
بله فصل زیبای تابستان هم تمام و پاییز برگ ریزان از راه رسید.تو این ماه قشنگ هفته ی اول مهرماه و به شمال رفتیم که هنوز هوا گرم بود و شما دخترم حسابی آب بازی کردی و برام خیلی جالب بود که همیشه که میرفتیم نزدیک دریا شما فقط با موجهایی که می اومدن سمت شن ها بازی میکردی .این سری اول نشسته بودی و شن بازی میکردی محیا هم توی آب شنا میکرد یک دفعه گفتی مامان رفتم شنا که دل و ردی به دریا و حسابی آب بازی کردی.توی این ماه جشن نوزادیه نوه ی داییه بابا مهدی آقا پارسای گل هم رفتبم که کاشان بود و خیلی هم خوش گذشت. ادامه ی عکس ها در ادامه ی مطلب..... &...
نویسنده :
مامان ریحانه
0:28
شهریور
سلام به گل قشنگ مامان و عزیز دلم که این روزها با سرعت بزرگ میشه و روزگار مثل برق در گذر است.ماه آخر تابستان هم گذشت و ریحانه خانوم این ماه 2بار تاتر رفت و یک بار هم سینما(مدرسه ی موشها)که خیلی خوشش اومد و حسابی کیف کرد.این ماه زرین دشت باغ عمه پرستو هم رفتیم و حسابی خوش گذشت.این ماه محیای عزیزم به سن تکلیف رسید.امیدوارم که بتونه برای خدای مهربان بنده ی خوبی باشه. بقیه ی عکسها در ادامه مطلب..... ریحانه ی عزیزم در زرین دشت ریحانه در باغ وحش ...
نویسنده :
مامان ریحانه
0:09
مرداد ماه
دختر قشنگم می دونم که خیلی وقته برات ننوشتم اما سعی می کنم زود به زود جبران کنم و به ماه خودمون برسم.امسال سوم مرداد ماه عید سعید فطر بود که 4 شنبه تولد امیر عباس عزیزم بود(پسر دایی مامان)که مامان خوبش همه رو قمصر که باغ پدر جون امیر عباس بود دعوت کردند که خیلی هم خوش گذشت و حسابی هم زحمت دادیم .یکی از بهترین روزهای ریحانه بود چون با بچه ها خیلی بهش خوش گذروند.بعد از اون رفتیم کاشان خونه ی مامانبزرگ بابا وبعد هم که تهران.عید فطر هم سالگرد ازدواج من و بابا بود که شمع روی کیک رو شما مهربونم فوت کردی و با بوسه های قشنگت کلی تبریک گفتی.این ماه هم تاتر رفتی و کلی خوش گذروندی. بریم سراغ ادامه ی مطلب......... ...
نویسنده :
مامان ریحانه
23:13
تیر ماه
تیر ماه شروع ماه مبارک رمضان بود که بیشتر اوقات در خانه و بودیم و چند جا هم مهمانی رفتیم و یک روز افطاری اقوام بابایی رو افطاری دعوت کردیم و تولد دختر گلم رو گرفتیم البته شبش ریحانه تب کرد و مریضی سختی گرفت که شب تا صبح نخوابیدم و فردا هم مهمان و کلی کار اما به برکت مهمان های عزیز روز مهمانی ریحانه کمی بهتر شد و خدا رو شکرخوش گذشت و شب خوبی همه کنار هم بودیم.17 تیر دخترم برای اولین بار به تآتر رفت و بسیارخوشش اومدکه از اونروز تا الان 4 بار رفته که الان جز مهمترین علاقه های ریحانه خانوم هست.19 تیر هم رفتیم درمانگاه پگاه چکاب دندان و چشم که خدا رو شکر مشکلی نبود.این ماه کلاس مادر و کودک مهد آفرینش رفتیم و به دلیل اینکه از نظر سنی بچه ها هماهنگ...
نویسنده :
مامان ریحانه
16:58
خرداد بهترین ماه سال
سلام به بهترین فرشته ی دنیا که سالروز بهترین روز عمرم به یمن قدوم زیبایت پر از مهربانی شد.هر چه خداوند را شکرگزار باشم باز هم کم است و زبانم از این همه لطف قاصر است و نمی دانم وجودت به بهای کدامین عملم در این دنیا ارزانی من است.از خداوند می خواهم لایق چون تویی باشم.این ماه زیبا سالروز ولادتت است.این ماه سعادت زیارت حرم امام رضا و خواهر عزیزش حضرت معصومه نصیبمون شد که واقعا خدا را سپاسگزارم.اول خرداد ماه تولد بابا مهدی بود که خونه ی مامان زهره برگزار شد که خیلی زحمت کشیده بودن.هفتم خرداد هم برای دیدن مادر(مامان بزرگ بابا)رفتیم کاشان که چهارشنبه رفتیم حرم حضرت معصومه و از آنجا به سمت کاشان رفتیم و تعطیلات خرداد هم همراه مامان جون اینا رفتیم پا...
نویسنده :
مامان ریحانه
1:57
سفر به مشهد
امسال هم آقا طلبیدند و تعطیلات نیمه خرداد رفتیم مشهد،زمانش کم بود اما بسیار عالی و خوب بود.روز چهارشنبه،پانزده خرداد ساعت 5 پرواز بود که تا ساعت 8 شب تاخیر داشت و ما ساعت 11 رسیدیم هتل و خیلی هم خسته بودیم خوابیدیم و فردا صبح بعد از یک صبحانه ی عالی رفتیم حرم که هوا عالی بود و خنک.شب هم که دعای کمیل تو حرم عجیب با صفا بود.روز جمعه هم که رفتیم شاندیز ناهار و بعد هم حرم و ساعت 9 شب پرواز بود.مختصر ومفید دختر گلم هم واقعا تو سفر عالی بود مثل همیشه حرف گوش کن و خوش اخلاق.دوست دارم خانومی قد یه دنیااااااا ادامه عکس ها در ادامه ی مطلب..... عشقم تو هواپیما مشغول دیدن فیلم پاتال که 5 دقیقه بعدشم خواب...
نویسنده :
مامان ریحانه
7:58
اردیبهشت زیبا
دختر عزيزم روزها و ماهها به عشق وجود مهربانت به سرعت مي گذرند و ما در كنار هم به عنايت خداي مهربون كه فرشته اي مثل تو رو دست من سپرد به خوبي و خوشي مي گذرند.آنقدر در دنياي كودكي تو غرقم كه وقت براي اينجا نوشتن هم نصيبم نمي شود .ارديبهشت قشنگ و بهاري هم تمام شد اين مت شما خيلي بزرگتر و عاقلتر شدي و مدتي خودت مشغول خاله بازي ميشي و خودت رو سرگرم مي كني. اين ماه بيشتر به گشت و گذار گذشت.توي اين ماه قشنگ تولد شما خوب من به ماه قمري هم بود.تولد آقا امير المومنين.انشاالله كه خود آقا نگهدار و مراقب شما دختر خوبم باشند. ادامه مطلب رو از دست ندید!!!! يك پنج شنبه ي قشنگ من و دخ...
آمد بهار جانان............
بالاخره برگ های تقویم ٩٢ تموم شدن و یک سال جدید رو با هم و در کنار هم شروع کردیم.لحظه ی سال تحویل دستای کوچولوی قشنگت رو توی دستام گرفتم و با هم دعا کردیم تا سالی خوب و خوش داشته باشیم و از خدای مهربون بابت داشتن گلی مثل شما تشکر کردم که امسال هم با حضور قشنگت بهترین بهار عمرم رو رقم زدی. اسفند ماه من و شما و بابایی رفتیم ثنایی تا برات لباس بخریم انقدر قشنگ در باره ی لباس ها نظر می دادی که همه ی فروشنده ها کلی قربون صدقت می رفتن.بالاخره پیراهن مورد علاقت رو پوشیدی و گفتی بابا لطفا همین.آخه من قربون او زبون قشنگت برم بعدشم که خریدیم از اون روز شروع شد به پرسیدن اینکه عید کی هست؟؟؟مامان جان مونده هنوز .خرید های سفره ی هفتسین هم با کل...
نویسنده :
مامان ریحانه
2:20