ريحانهريحانه، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

همه هستي من

دختر پاییزی من و آغاز ماه شانزدهم

دختر مهربونم پاییز هم بالاخره کوله بارش رو جمع کرد و جای خودش رو به زمستون داد و شما هم وارد شانزدهمین  ماه قشنگ زندگیت شدی و این ماه هم بالاخره تموم شد و شیرینی و تلخی های زیادی داشت این ماه سرما خوردی و مریض شدی که البته خیلی زود خوب شدی و یه دندون قشنگ هم به جمع دندونات اضافه شدن که خیلی بابتش سختی کشیدی اما دختر مهربونم از شیرینی هات بگم که هر چی بگم کم گفتم از حرف زدنات که واقعا دلم ضعف می ره از بوس کردنت که دیگه نگو تمام خستگی روزم رو از یاد می برم و فقط و فقط از خدای مهربون می خوام که همیشه سالم و سرحال باشی و هیچ غمی به اون دل قشنگت راه پیدا نکنه و این هم چند تا عکس از دختر پاییزی من(عکسهای ریحانه در کاشان که جمعه 24 آذر در خانه...
2 دی 1391

ریحانه در سفر به شمال

  سلام به همه ی عزیزان که سری هم به این وبلاگ می زنند بله ما هم این چند روز تعطیلی به خاطر الودگی هوا از فرصت استفاده کردیم و یه آب و هوایی عوض کردیم هوا واقعا عالی بود روز سه شنبه 14 آذر ساعت 2 حرکت کردیم به سمت بابلسر و ساعت 8 شب رسیدیم خانوم خانوما هم آخراش خسته شده بود آما باز هم مثل همیشه صبور و خانوم .........   دختر گلم تو این سفر هم اولین دندون نیشش رو دراورد مبارکت باشه عزیزم. از وقتی از شمال اومدیم میگم ریحانه کجا بودی؟میگه آب آخه اونجا کنار دریا کلی آب بازی و شن بازی کرد و کلی بهش خوش گذشت امید وارم همیشه شاد و خوش باشی گلم. قرار بود همه ی خاله ها و دایی ها تو این سفر باشن اما به...
18 آذر 1391

اولین روز محرم و آغاز 17 ماهگی

  سلام من به محرم, محرم گل زهرا   به لطمه های ملائک, به ماتم گل زهرا   السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)     امسال دومین محرم است که دخترم لباس عزای سالار شهیدان را بر تن می کند و در مراسم عزای امام حسین شرکت می کند و دومین بار است که به همایش شیر خوارگان حسینی رفتیم البته دخترم خوابش می اومد و کمی کسل بود امید وارم که خداوند خودش یار و نگهدار همه ی بچه ها باشد و این عزاداری هارو از این کوچولو ها قبل کند.آمین     ...
18 آذر 1391

500 روزگی

مهربون مامان امروز 500 روزه شد عزیزم 500 روزه که قشنگترین هوای زندگی را تنفس می کنم و با بودنت به بودن ما هم معنای زیبایی دادی.البته ریحانه جونی راستش امروز ظهر داشتی پنگول می دیدی و پنگول هم تولدش بود کیک و کلاه و بچه ها هم شعر تولد می خوندند منم که دیدم سرگرم هستی مشغول کار بودم که اومدی پیشم و هی گفتی تولد برات کلاه اوردم بعد گفتی مامان فوت یعنی بادکنک اونم برات اوردم بعدشم ازم خواستی تا به دیوار بزنم مامانم برات شعر تولد رو که همیشه گوش می دی برات گذاشت 2تایی حسابی خوش گذروندیم دیدم نه ول کن ماجرا نیستی شمع هم می خوای به بابایی زنگ زدم و براش از کارهای شما تعریف کردم ساعت 7 بعد از ظهر بود که بابایی اومد خونه با دست پر زحمت شام و کیک تول...
17 آبان 1391

عکس های آتلیه

ریحانه جان رو 26 شهریور بردم اتلیه برای عکسهای یک سالگی البته تصمیم داشتم زودتر برم که نشد و بالاخره آخرای شهریور به اتفاق دو تا خاله های خوب ریحانه و کلی اسباب بازی و لباس رفتیم آتلیه آپام اولش ریحانه خیای خوب همکاری می کرد اما کم کم دیگه خسته ناگفته نماند 280 تا عکس گرفته شد بین کار هم که خانم خانوما حسابی دلی از عزا در آورد و ماکارونی نوش جان کرد و وقتی هم که مامانش داشت عکس انتخاب می کرد خوابید ممنون دختر گلم که نهایت همکاری رو بت مامان جونی کردی دوست دارم مهربونممممم                 ...
15 آبان 1391

نی نی خاله سارا اومد

سلام به همه دوستای خوبم که به این کلبه خاطرات سری می زنند نی نی خاله سارا(بهترین دوست من)روز دوشنبه چشمای نازشو به این دنیا باز کرد و من هم همینجا می خوام روی ماهشو ببوسم و بگم:   محمد حسین عزیزم خوش اومدی   از خداوند می خواهم ای فرشته ی زیبا رو برای مامان و بابای خوبش حفظ کنه و زیر سایه ی آقا امام زمان موفق و موید نگه دارد آمین.   ...
12 آبان 1391

عشق واقعی!!!!!!

  شو ر بی پایان  ستاره های چشمک زن، ریسمان بسته اند آسمان ک و چه هایی را که قرار است از امشب، مهربانی هایتان را در آنها قدم بزنید. ک و چه هایی که هم قدم می ش و ند از امشب جاده های زندگی را با شما. دی و ارهای مدینه کل می کشند پی و ند خجسته ابر و باران را، دریا و م و ج را، ر و د و آبشار را و عشق و پر و از را که از امشب، پرندگی در نگاه های مهربانانه شما به ا و ج خ و اهد رسید.صدای دست ابرها را که بر دف ماه می ک و بند، نسیم در ردپایتان می ریزد تا خاک، لبخند بزند آرامش قدم های همراه و صمیمیتان را که زندگی را بر چشم های ناپیدای جاده های بی پایانش هم قدم شدید؛ آرام تر از صدای بال پرندگانی که بر ابرها راه می ر و ند،...
26 مهر 1391

گل مامان 16 ماهگیت مبارک!!!!!!!!!!

این روزها حال و هوایم حال و هوای دیگریست تک تک روزهای پاییز که روزی برایم دلگیر بود اکنون یادآور بهترین لحظات عمرم است این روزها تداعی نخستین روزهای با تو بودن در بطن وجودم را دارد روزهایی که برایم عجیب شیرین بودند و گویی درختان به حرمت آمدنت سکوت کرده بودند و دو قلب در وجودم صدای زندگی را بلند و بلند فریاد می زدند ذرست دو سال پیش در چنین روزی فرشته ی آسمونی مامان زمینی شد. عزیزم زمینی شدنت مبارک...................   ریحانه خانوم 16 ماهگیت مبارک عزیزمممممممممممم     ...
26 مهر 1391

ریحانه در شهر بازی

سلام به همه ی خوانندگان عزیز وبلاگ ریحانه جان چند وقته که دیر به دیر وبلاگ ریحانه رو به روز می کنم دلیلشم مشکلی که برای اینترنت به وجود اومده که انشاالله به زودی حل میشه و اما چند عکس که به مناسبت 15 ماهگی عزیزم به شهر بازی رفتیم 26 شهریور............ و بازهم در تاریخ 14 مهر به مناسبت روز کودک با خاله محیای عزیز که برای ریحانه واقعا مثل یک خواهر خوب می مونه به شهر بازی رفتیم و همین جا هم جا داره که ورود محیای عزیزم رو به اول دبستان تبریک بگم و امیدوارم در تمام مراحل موفق باشه محیا جونی دوست دارم یه عالمه.................. بله این بود از جریانات شهر بازی که واقعا خوش گذشت واقعا شهر بازی خلوت و خوبی هست و برای ب...
20 مهر 1391